به پالیز بلبل بنالد همی

به نام خداوند جان وخرد 

قابل توجه همکاران گرامی مدرس درس ادبیات فارسی سه  

همان گونه که مستحضرید در س دوم کتاب ادبیات سه به ُ(داستان داستان هُا)یعنی داستان رستم واسفندیار اختصاص دارد  .یکی از اساسی ترین مباحث این داستان روئین تنی اسفندیار است که درگزینش کتاب از این داستان به آن اشاره ای نشده است .به یقین همکاران بزرگوار در کلاس این موضوع را یاد آوری می کنند.صحنه ی دیدنی این برخورد دو دلاور در شاهنامه چنین است : 

کمان برگرفتند وتیرخدنگ  

ببردند از روی خورشید رنگ 

چو او دست بردی به سوی کمان  

نرستی کس از تیر او بی گمان 

چو او از کمان تیر بگشاد شست 

تن رستم ورخش جنگی بخست 

بر رخش از آن تیرها گشت سست 

نبد باره و مرد جنگی درست 

همی تاخت بر گردش اسفندیار  

نیامد بر او تیر رستم به کار 

فرود آمد از رخش رستم چو باد 

سر نامور سوی بالا نهاد 

 

 

همچنین در پایان نیز بعد از لابه رستم برای منصرف نمودن اسفندیار از نبرد  ابتدا اسفندیار به سوی رستم تیر می افکند که در کتاب به این موضوع نیز اشاره ای نشده است. 

 

یکی تیر بر ترگ رستم بزد   

چنان کز کمان سواران سزد 

به ناچار رستم به راهنمایی سیمرغ عمل می کند وتیر را رها می کند . 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد